ماکس مولر بنيان گذار رشته ي اديان
مترجم: دکتر همايون همتي
او يک مورخ اديان آلماني تبار است که از پژوهشگران نامدار در زمينه ي دين شناسي تطبيقي (1) بود و در دانشگاه آکسفورد در سمت استادي تدريس مي کرد. او فرزند ويلهلم مولر، شاعر معروف آلماني بود که به سبب غزليات يونان دوستانه اش از شهرت خاصي برخوردار بود.
ماکس مولر زندگي خود را وقف بررسي و تحقيق در آثار کهن ديني هند و مطالعه ي تطبيقي تاريخ اديان و اساطير و تدوين و انتشار تاريخ اديان جهان ساخته بود. او پس از آموختن فلسفه، دانش زبان شناسي (2)، زبانهاي گوناگون ( به ويژه سانسکريت ) در دانشگاههاي لايپزيگ (3)، برلين (4) و پاريس – که منجر به ترجمه کردن برخي از افسانه هاي هندي به زبان آلماني شد، مثل دو داستان Hidopatesa ( در سال 1844) و ترجمه ي انگليسي آن در سال 1866) و Meghaduta نوشته ي Kalidasa ( در سال 1847 ) به لندن رفت و در آنجا تمام وقت خود را وقف چاپ ترجمه ي انگليسي "ريگ ودا" (5) کرد. او در سال 1848 به آکسفورد منتقل شد و تا پايان عمر خويش در آنجا ماند.
مولر در آکسفورد به تکميل تصحيح " ريگ ودا" پرداخت ( که در بين سالهاي 1873 – 1849 در شش جلد به چاپ رسيد ) و در طول 20 سال نخستين اقامتش در آنجا به يادگيري زبانها و ادبيات اروپايي پرداخت. او در سال 1860 اميد خود را در مورد امکان انتصابش به عنوان استاد کرسي سانسکريت از دست داد. در سال 1866 به مقام استادي کرسي رشته ي زبان شناسي تطبيقي رسيد. از اين پس او به جاي تحقيق محدود در زبان شناسي به مطالعات مقايسه اي گسترده روي آورد.
مولر پس از بازنشستگي در سال 1875 وقت خود را يکسره به پژوهش پيرامون مسائل مربوط به تاريخ و مطالعه ي علمي اديان اختصاص داد.
قلمرو تحقيقات مولر بسيار گسترده است. او علاوه بر نوشتن درباره ي شعر و آثار کلاسيک آلماني، تحقيق تطبيقي درباره ي زبان ها و "دانش انديشه" (6) ( يعني پژوهش درباره ي انديشه در پرتو تاريخ زبان ) و تحقيق پيرامون زبان شناسي و ادبيات هندي، به مطالعه و بررسي درباره ي دين و فلسفه ي هندي پرداخت. او به ويرايش و ترجمه ي متون هندويي و بودايي مانند "ريگ ودا" ، "اوپانيشادها" (7) ، "َذَمَّه پَدَه" (8)، "سوخاواتيويوهه" (9) و مانند اينها همت گماشت. نتيجه ي مطالعاتش درباره ي سنن هندي شامل آثاري از اين قبيل است: "سخنرانيهايي درباره ي منشأ و تکامل دين آنگونه که در اديان هند متجلي گشته است" (10) (1878)، "هند چه مي تواند به ما بياموزد" (11) (1883)، "زندگي و سخنان راما کريشنا (12) (1898) و "شش مکتب فلسفي هند" (13) (1899).
کار اصلي مولر اهتمام به ويرايش و ترجمه ي اسناد عمده ي ديني آسيا در قالب يک سلسله آثار بجا ماندني و تاريخي تحت نام "متون مقدس شرق (14) بود، که براي تدوين آن نزديک به 50 جلد کتاب را تصحيح و ويرايش کرده بود (1894 – 1879). انتشار سلسله کتابهاي "متون مقدس بودايي" (15) از سال 1895 تحت نظارت مولر آغاز شد.
آثار عمده ي مولر در زمينه ي دين شناسي تطبيقي و اسطور شناسي (16) عبارتند از:
"اسطوره شناسي تطبيقي" (17) که در "تحقيقات آکسفورد" (18) (1856) به چاپ رسيده است، "تراشه هايي از يک کارگاه آلماني" (19) در چهار جلد، (1875 – 1867)، مقدمه اي بر علم دين" (20) (1873)، اثري که پيشتر از آن ياد کرديم به نام "منشأ پيدايش و تکامل دين (21) (1878)، "دين طبيعي" (22) (1889)، "دين مادي" (23) (1891)، "دين مردم شناختي" (24) (1829)، "حکمت الهي يا دين روان شناختي" (25) (1893)، "کمکهايي به دانش اسطوره شناسي " (26) در 2 جلد (1897). علاوه بر اينها بايد از "مقالات زندگينامه اي" (27) (1884) او و اثر ديگري که پس از مرگش انتشار يافت بنام "زندگينامه ي من (28) (1901) ياد کرد. اينها که نام برديم همگي آثار مهم و عمده ي او هستند، اما در مجموع او بيش از صد جلد کتاب نوشت و ويرايش کرد.
در پايان قرن نوزدهم، مباحثي که بر سر منشأ پيدايش دين بين مولر و محققاني مثل تيلور (29) و آندريولانگ (30) جريان يافت يکي از مهمترين مجادلات علمي آن روزگار بود. تيلور معتقد بود که ريشه و منشأ پيدايش دين، عوامل متعدد روان شناختي دارد و به اموري مانند خواب، حال خلسه (31) و امثال اينها استناد مي کرد، در مقابل، لانگ استدلال مي کرد که منشأ عقيده به خدا و موجود الاهي را بايد به لحاظ تاريخي و در ميان نخستين تلقي ها و باورهاي بشر پيگيري کرد و لذا بحث از يافتن يک علت خاص و کهن در اين مورد کاملاً بي معناست.
اما، از نظر مولر، دين و اساطير همراه با تلقي انسان نسبت به قوا و پديده هاي طبيعي زاده شدند. مکتب "اسطوره شناسي طبيعت" (32) که مولر آن را بنياد نهاد و کساني مانند جورج فاکس (33) ( متخصص ادبيات باستاني ) و رابرت براون (34) ( متخصص سامي شناسي ) انگليسي در زمره ي پيروان آن بودند، بر آن بود که اسطوره، بيان تخيل آميز تجربه ي امر نامتنهاي (35) است که در اثر تماس با طبيعت در آدمي بيدار شده است. اسطوره هاي مربوط به خورشيد براي مولر اهميت زيادي داشتند، "اسطوره شناسي خورشيدي" (36) او استدلال مي کرد که خدايان و قهرمانان عمده ي اساطيري در بين اقوام هند و اروپايي، در اصل استعاره هاي خورشيد بودند.
مولر عقيده داشت که اين انتقال (37) از درک مستقيم نيروي خورشيد به عرضه داشت (38) استعاري (39) آن در قالب اسطوره، نوعي "بيماري زبان" (40) را به نمايش مي گذاشت که در اثر آن در اصل، اشياء طبيعي با هيبت (41) و احترام (42) تلقي مي شدند و رفته رفته در اثر کاربردهاي ابهام آميز زباني فراموش شده و در نهايت از درک مستقيم محروم ماند و با عمل تشبيه و استعاره (43) از آنها ياد شده است. به اعتقاد مولر، خدايان در اصل، فقط نامهايي براي پديده هاي طبيعي بوده اند. نامهايي که با گذشت زمان مورد تفسير نادرست قرار گرفته، به آنها شخصيت بخشيده شده (44) و به مقام خدايي رسيده اند. (45)
حاصل تلاشهاي متعدد علمي و نگارشهاي مولر کاملاً با روش گسترده ي مقايسه اي او مرتبط بود. او اصرار داشت که عمده ي کتابهاي مقدس اديان و همچنين متون مربوط به اساطير ملل مختلف بايد آماده شده و در دسترس پژوهشگران قرار بگيرد، تا دانش نوپاي دين شناسي، که او در پي تأسيس آن بود، بر پايه ي بررسي و مطالعه ي متون و منابع شکل بگيرد. هر چند آثار او در زمينه ي دين شناسي تطبيقي از سوي پژوهشگران مورد انتقاد قرار گرفته و بر او خرده گرفته اند که بسيار کلي گويي کرده و به پيش فرضهاي (46) فلسفي و زبان شناختي بهاي بيش از حد داده است ( مثلاً اين نظر او را که مي گويد اديان را نيز مانند زبانها مي توان در خانواده هاي گوناگوني دسته بندي کرد )، اما شهرت او در انگلستان به سبب ابتکار و خلاقيت بسيار زيادش رو به فزوني نهاده بود. او تنها به کارها و تحقيقات علمي (47) علاقمند نبود. بلکه به مسايل سياسي و فرهنگي روزگار خودش نيز علاقه داشت و از همين رو با سياستمداران (48) و دولتمردان (49) بسياري نيز تماس و مذاکره داشت.
براي او، تحقيق علمي، کمک به ايجاد تفاهم در بين اقوام و ملل بود. از اين لحاظ آثار او کمک فراواني به فهم سنن هندي در جهان غرب نمود. از همين نکته مي توان پي برد که چرا مولر در هند آنقدر از احترام و شهرت برخوردار گشته است. مولر را مي توان يکي از پدران و بنيانگذاران رشته ي "علم دين" ( معادلي که خودش براي اصطلاح آلماني Religion swissenschaft بکار برده بود ) بشمار آورد. تأکيد او بر مشروعيت و ضرورت مطالعه ي تاريخي – مقايسه اي اديان ( که خودآگاهي در قياس با "زبان شناسي تطبيقي" (50) آن را "خداشناسي تطبيقي" (51) مي ناميد ) امروزه در سطح وسيعي مورد پذيرش قرار گرفته است.
برخي پيش فرضهاي فلسفي مولر ( که عمدتاً مبتني بر ذهنگرايي (52) آلماني است، مانند اين عقيده که دين به هنگام مطالعه ي منشأ و ريشه اش آشکار (53) مي شود، و يا برخي از عقايد شخصي، کلامي او، مربوط به بافت شخصيت او و روزگاري که در آن مي زيست است. اين نکته که گفتيم در مورد تأثير پذيري او از آراي کانت نيز صدق مي کند و در مقدمه ي ترجمه اي که از کتاب "نقد عقل محض" (54) کانت به انگليسي به عمل آورده است (1881) کاملاً هويداست، مولر در آنجا دين را به عنوان "استعداد دريافت موجود نامتناهي" (55) تعريف کرده است. عقايدي که از فريدريش شلاير ماخر (56) و آرتور شوپنهاور (57) اقتباس کرده است نيز مشمول همين حکم است. نيت مولر در مورد تدوين يک "الهيات نظري" (58) که جانشين مطالعه ي تطبيقي اديان بشود و شرايط امکان ظهور دين را تبيين کند ( پس از آنکه اطلاعات مربوط به دنياي جهان گردآوري، دسته بندي و تحليل شده باشد )، هدفي است که از قلمرو رشته ي تاريخ اديان امروزي بسيار فراتر مي رود.
مولر شخصاً در تحقيقات علمي اش تحت تأثير اين عقيده بود که حکمت (59) و عشق الهي را مي توان در سير تاريخ بشريت ردگيري نمود و کشف کرد. او مي پنداشت که مطالعه ي انتقادي و علمي اسناد و متون قديمي بايد توأم با احترام به ارزش جاودانه ي دين باشد، حال به هر صورتي که دين خود را متجلي ساخته باشد مهم نيست. در حاليکه مطالعه ي تاريخي، تاريخمند بودن (60) همه ي صورتهاي دين را آشکار مي سازد، مولر متقاعد شده بود که مطالعه ي تطبيقي دين نشان مي دهد که هيچ ديني تماماً خالي از حقيقت نيست. حقايق ابدي که او بطور مکرر بدانها اشاره مي کند عبارتند از: عقيده به خدا (61)، جاودانگي روح (62)، و زندگي مجدد در آينده (63). مولر برخلاف منتقدان مسيحي اش، بر اين نکته تأکيد مي کرد که مطالعه ي اديان جهان مي تواند به درک بهتر دين مسيح بينجامد. (64)
پينوشتها:
1- Comparative Study of Religions.
2- Linguistics.
3- Leipzig.
4- Berlin.
5- Rigveda.
6- “Science of thought”.
7- “Upanisads”.
8- Dhammapada.
9- Sukhavativyuha.
10- Lectures on the origin and Growth of Religion, as illustrated by the Religions of India.
11- India, What Can it Teach US?.
12- Ramakrishna, His Life and Sayings.
13- The Six Systems of Indian Philosophy.
14- “Sacred Books of the East”.
15- “Sacred Books of the Buddhists”.
16- Mythology.
17- “Comparative Mythology”.
18- Oxford Essays.
19- Chips from a German Workshop.
20- Introduction to the Science of Religion.
21- The Origin and Growth of Religion.
22- Natural Religion.
23- Physical Religion.
24- Anthropological Religion.
25- Theosophy of Psychological Religion.
26- Contributions to the Science of Mythology.
27- Biographical Essays.
28- My Autobiography.
29- Tylor.
30- Andrew Lang.
31- Ecstasies.
32- “Nature Mythology”.
33- George W. Fox.
34- Robert Brown.
35- Infinite.
36- “Solar Mythology.
37- Transformation.
38- Representation.
39- Metaphorical.
40- “Disease of language”.
41- Awe.
42- Reverence.
43- Metaphor.
44- Personified.
45- Deified.
46- Presuppositions.
47- Academic.
48- Politicians.
49- Rulers.
50- Comparative Philology.
51- Comparative Theology.
52- Idealism.
53- Disclose.
54- The Critique of pure Reason.
55- “Capacity to Percieve the Infinite.”
56- Friedrich Schleiermacher.
57- Arthur Schopenhauer.
58- “Theoretic Theology”.
59- Wisdom.
60- Historicity.
61- Belief in God.
62- The Immortality of the Soul.
63- Future retribution.
64- اين مقاله ترجمه ي مقاله ي انگيسي کوتاهي است که تحت عنوان F.Max Muller درج 10 دايرة المعارف دين، زير نظر ميرچا الياده نگارش يافته و نويسنده ي آن Hans J.Klimkeit مي باشد.
گفتني است که اين نخستين بار است که مقاله اي مستقل در زبان فارسي درباره ي ماکس مولر انتشار مي يابد، زيرا با کمال تأسف تا آنجا که راقم اين سطور مطلع است هيچ مقاله يا رساله ي مستقلي درباره ي اين عالم نامدار و مؤسس رشته ي اديان به زبان فارسي موجود نيست. اميد مي بريم که در آينده ي نزديک نيز مقالات ديگري درباره ي اين چهره ي برجسته ي دين شناسي تقديم علاقمندان نماييم.
هانس کليم کيت... [و ديگران]؛ (1379)، شناخت دانش اديان، همايون همتي، تهران: انتشارات نقش جهان، چاپ اول.
/م
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}